ریحانه تمام زندگی من و باباش

متن مرتبط با «شب یلدای سال 95» در سایت ریحانه تمام زندگی من و باباش نوشته شده است

نوروز سال 96

  • رانیا جونم تولد 4 سالگی ات مبارک عزیز دلم

  • روز جمعه 6 اسفند 95 :بابا سرکار بود و من هم در حد وسع و بضاعت ام یه شامی ردیف کردم و یه کیک درست کردم تا یه تولد کوچولو برای رانیای عزیزم گرفته باشم. مهمونامون هم فقط دایی وهاب اینا با عزیز و نسیم بودن[ موضوع : ] Let's block ads! بخوانید, ...ادامه مطلب

  • شب یلدای سال 95

  • ,شب یلدای سال 95 ...ادامه مطلب

  • عقد آجی پروین در تاریخ 95/10/2

  • بالاخره آجی پروین هم پرید . مراسم عقد محضری اش در تاریخ 95/10/2 در دفتر ازدواج خیابان استقلال مجتمع گنجینه برگزار شد . مهموناشون فقط فامیلای مامانش بودن و از طرف پدری فقط ما ساوه ای ها بودیم . حتی عمه ها را هم دعوت نکرده بود.  نمیدونم چطوری این موضوع را توضیح بدم . شب چله من به علت کینه ای که از اطرافیان داشتم بخاطر تحمل نکردن شلوغی رانیا به دروغ گفتم خانم عاشوری میخواد بیاد خونمون و اینطوری دیگه در جمع شون حضور پیدا نکردم و شب چله رو با بچه ها گذروندیم که عکساشو تو پست قبلی گذاشتم و بابا هم شب کار بود و در جمع ما نبود . آخر شب نسیم و آبا که مهموناش رفته بودند اومدند پیش ما بخوابن خبر رفتن پروین را بهمون دادن . گفت که پروین پرید گفتم با کی ؟ گفت با عابدین . شوک بهم وارد شد و این شوک تا دو روز ادامه داشت . فردا شب اش هم مراسم خواستگاری دعوت شدیم و مجبور شدم برم . شب خواستگاری اتفاق خاصی نیفتاد . پسره با پدر و مادر و برادراش و همسر برادرانش اومده بودن . تا ساعت 10 و نیم که صادق و میثم از سرکار بیان جلسه معمولی بود مثل یه شب نشینی بعد از اون هم سیاهی را جعفر آورد و وهاب بلند خووند . سیاهی, ...ادامه مطلب

  • دامنه لغات محمدحسین تا تاریخ 95/9/30

  • اولین کلمه ای که گفت : آب بود . (آب آب) آش : هر غذایی رو که بخواد آش میگه داخ : به بخاری یا قابلمه داغ که دست میزنه داخ میگه مَ : یعنی شیر میخوام به تازگی میخواد مامان بگه اونم بصورت نیمه یعنی میگه ما    ما  [ موضوع : ]Let's block ads! بخوانید, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها