شنبه که روز تعطیلی بنده بود . صبح از خواب پاشدم رانیا را رسوندم مهدکودک و محمدحسین را گذاشتم خونه مادرم و رفتم دنبال کیک تولد برای ریحانه دختر گلم . چون قرار بود جز خودمون کسی رو دعوت نکنیم به همین علت دنبال کوچکترین کیک بودم که بعد از گشتن توی شیرین, ...ادامه مطلب
روز جمعه 6 اسفند 95 :بابا سرکار بود و من هم در حد وسع و بضاعت ام یه شامی ردیف کردم و یه کیک درست کردم تا یه تولد کوچولو برای رانیای عزیزم گرفته باشم. مهمونامون هم فقط دایی وهاب اینا با عزیز و نسیم بودن[ موضوع : ] Let's block ads! بخوانید, ...ادامه مطلب
,دنیای این روزای ما,این روزای عاشقونه مال تو,دنیای این روزای ما داریوش ...ادامه مطلب